یک روز مرغ ماهیخوار با آن پاهای بلند و گردن درازش از کنار رودخانهای میگذشت. آب، مثل آیینه، صاف و روشن بود و بر روی آن دو تا ماهی قشنگ شنا میکردند.
بخوانیدRecent Posts
داستان آموزنده کودکانه: روباه و لکلک / فریبکار به سزای کار بدش میرسد
یک روز روباه، دوستش لکلک را برای ناهار به خانهاش دعوت کرد. مهمانی کوچولویی بود و روباه فقط یک آش ساده درست کرده بود. آن را در بشقاب ریخت و سر میز آورد.
بخوانیدداستان آموزنده کودکانه: جیرجیرک و مورچه / در روزهای خوشی باید به فکر آینده باشیم
جیرجیرک و مورچهای باهم همسایه بودند. جیرجیرک تمام تابستان را آواز خوانده بود و آذوقهای برای زمستان جمعآوری نکرده بود ... پائیز فرارسید ...
بخوانید