Recent Posts

داستان مرغ و خروس / قصه کک به تنور به روایتی دیگر / قصه های برادران گریم

داستان مرغ و خروس / قصه کک به تنور به روایتی دیگر / قصه های برادران گریم 1

روزی از روزها، مرغ و خروسی باهم به کوه فندق رفتند و قرار گذاشتند که هر چه فندق پیدا کردند با یکدیگر نصف کنند. کمی که به این‌طرف و آن‌طرف رفتند، مرغ یک فندق خیلی درشت پیدا کرد، ولی حرفی نزد، چون می‌خواست خودش آن را به‌تنهایی بخورد

بخوانید

داستان سزای بی‌ وفایی / قصه های برادران گریم

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-سزای-بی‌-وفایی

روزگاری شکارچی جوانی بود که قلب رئوف و مهربانی داشت. روزی از روزها همان‌طور که در جنگل راه می‌رفت، ناگهان پیرزن زشتی سر راهش را گرفت و گفت: «روزبه‌خیر جوان! خوش به حالت که خوش و سرحالی، اما من دارم از گرسنگی و تشنگی می‌میرم. به من ناتوان کمکی بکن!»

بخوانید