Recent Posts

قصه ایرانی: تا به نفع تو بود زر بود؟ / معیارهای دوگانه در قضاوت

قصه-شیرین-ایرانی-تا-به-نفع-تو-بود-زر-بود؟

روزی روزگاری در شهری کوچک یک قاضی خسیس و طمع‌کار زندگی می‌کرد. مرد قاضی پسری داشت بسیار شرور و مردم‌آزار که کسی از دست کارهای او در امان نبود. روزی پسر قاضی همین‌طور که در کوچه قدم می‌زد، دید که گربه‌ی همسایه روی دیوار و در آفتاب لم داده و خوابیده است.

بخوانید

قصه ایرانی الاغ تنبل / عاقبت بد تنبلی

قصه-شیرین-ایرانی-الاغ-تنبل

روزی روزگاری مرد هیزم‌شکنی در روستایی زیبا و خوش آب‌وهوا زندگی می‌کرد. مرد هیزم‌شکن در اسطبل خانه‌اش یک الاغ و یک شتر داشت. این دو حیوان ابزار کارش بودند و به‌وسیله‌ی آن‌ها روزگارش را می‌گذراند.

بخوانید