مشکی یک مورچهی سیاه مهربان بود. او با مورچهی قرمزی به نام سرخک دوست بود. مشکی میخواست به جشن تولد سرخک برود اما نمیدانست چه هدیهای برای او ببرد.
بخوانیدRecent Posts
قصه ی موش و گربه(داستانک)
يك روز موش و گربه باهم مسابقهی دو گذاشتند. دويدند و دويدند و موش از گربه جلو افتاد. گربهی ازخودراضی سعي كرد از موش جلو بيفتد.
بخوانیدقصهی کودکانه موش كوچولو و مادرش
كي بود يكي نبود. موش كوچولو توي لونه پيش مادرش نشسته بود. مادرش داشت تندتند بافتني میبافت.
بخوانید