یک روز زنبور کوچولو کار بدی کرد. او تصمیم گرفت خودش به تنهایی به تماشای جنگل و مرداب برود. اما بعد فهمید که این کار خیلی خطرناک است و نباید تنهایی به جایی برود ...
بخوانیدRecent Posts
قصه آموزنده مایا، زنبور عسل:«زنبور کوچولو و کرم پروانه»
زنبور کوچولو داشت میان گل ها پرواز می کرد که چشمش افتاد به یک موجود عجیب و غریب. اولش ترسید اما بعد فهمید که این موجود عجیب یک کرم بی آزار است و کم کم با او دوست شد ...
بخوانیدقصه آموزنده مایا، زنبور عسل: «زنبور کوچولو، عسل درست میکند»
مایا، زنبور کوچولو همراه با خانم معلم به میان گل های دشت می روند . خانم معلم به مایا نشان می دهد که عسل چطور درست می شود ...
بخوانید