مارتین و ژان در خانه تنها بودند. مامان هم به شهر رفته بود. آن دو تصمیم می گیرند خانه را مرتب کنند تا وقتی مادر آمد حسابی خوشحال شود. بعد یادشان آمد که امروز روز مادر است. برای همین، هدیهای هم برای مامان آماده کردند.
بخوانیدRecent Posts
قصه «گل خندان» قصه و مثل درباره راستی و رستگاری
قصه «گل خندان» قصه و مثل درباره راستی و رستگاری و دادن طلب مردم
بخوانیدقصه «نخودی» قصه و مثل درباره زرنگی، ذکاوت و باهوشی
قصه «نخودی» قصه و مثل درباره زرنگی، ذکاوت و باهوشی
بخوانید