اين داستان درباره پسربچه لاغراندامی است که عاشق فوتبال بود و در تمام تمرینها سنگ تمام میگذاشت
بخوانیدRecent Posts
داستان آموزنده «درخت آرزوها» – چه آرزویی بکنیم؟
يک روز يک روستايي داشت بهتنهایی قدم میزد و در رؤیای آينده خود فرورفته بود. زير يک درخت ايستاد تا قدري استراحت کند و با خود فکر کرد: «کاشکي من ثروتمند بودم».
بخوانیدداستان آموزنده «بیریاترین بيان عشق به همسر در مقابل ببر وحشي»
يک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسيد: آيا میتوانید راهي غیرتکراری براي ابراز عشق، بيان کنيد؟
بخوانید