قیمت بازار شجاعت در چه حد است؟ کارمند فروشگاه مدال در خیابان «آدلاید» گفت: «ما این چیزارو نمیخریم. کسی سراغاش نمیآد.» پرسیدم: «مث من زیاد برای فروش مدال میآن؟»
بخوانیدRecent Posts
داستان کوتاه «چپدستها» / گونتر گراس
اریش مرا زیر نظر دارد. من هم چشم از او برنمیدارم. هر دوی ما اسلحه به دست داریم و مسلم است که ماشه را خواهیم چکاند و یکدیگر را زخمی خواهیم کرد. اسلحههای ما پُرند.
بخوانیدداستان کوتاه «هدایت» / بهرام بیضایی
در عصرِ ابریِ دلگرفته، وقتی صادق هدایت، نویسندهٔ چهلوهشت سالهٔ ایرانی، مقیم موقت پاریس، بهسوی خانهاش در محلهٔ هجدهم، کوچهٔ شامپیونه، شماره ۳۷ مکرر میرود، دو مرد را میبیند که بیرون خانهاش منتظرش هستند.
بخوانید