Recent Posts

داستان کوتاه «سبزآبیِ چند متر جلوتر از پای‌اش» / سعیده رنگچی

داستان-کوتاه-سبزآبیِ-چند-متر-جلوتر-از-پای‌اش

رودخانه خروشان‌تر از همیشه بود. انگار با خودش مسابقه‌ی سرعت گذاشته بود. پیرمرد همیشه این قسمت رودخانه را برای نشستن انتخاب می‌کرد چون فقط چند متر جلوتر از پایش سبزآبیِ تندی بود که خبر از عمیق شدنِ ناگهانیِ آن می‌داد.

بخوانید