روزی روزگاری در یک جنگل دور، یک کلبهی سنگی بامزه قرار داشت. این کلبه متعلق مامان بزی بود. مامان بزی همراه با هفتتا بچه بزی کوچولوی خیلیخیلی بامزه توی کلبه با خوشحالی زندگی میکردن!!
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه چه جوری کارهای خونه رو انجام بدیم؟
من عاشق انجام دادن کارهای خونهمون هستم!! حالا شاید نه همهشونو، ولی اکثرشونو دوست دارم!!
بخوانیدقصه کودکانه یه سگ روی تیکه چوب!!
من کنار خانوادهام، زیر یک درخت توی ساحل نشستیم!! همینجور که نشسته بودیم، یک گراز فریاد زد: وای وای نگاه کنید!!! یک سگ روی تیکه چوبه!!
بخوانید