روزی روزگاری مردی بود که یک میمون کوچولو داشت. او هرروز با میمونش برای مردم نمایش میداد و آنها را سرگرم میکرد
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: بلبل آوازخوان
در باغ بزرگی پرندگان زیادی زندگی میکردند و آواز میخواندند.
بخوانیدقصه کودکانه: کاردستی خانم پرستار
آن شب در بخش کودکان یک بیمارستان، دختر کوچولویی بستری بود. او اصلاً حوصله نداشت.
بخوانید