روز اول ماه مهر، سپهر کوچولو به مدرسه رفت و سر کلاس دوم نشست. کنار او یک پسر کوچولوی غمگین نشسته بود.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: هزار سکه طلا
روزی روزگاری، پسری بود به اسم داوود که در دهکدهای با پدر و مادر پیرش زندگی میکرد. آنها خیلی فقیر بودند.
بخوانیدقصه کودکانه: پاداش نیکی
روزی روزگاری در زمانهای قدیم، در یکشب سرد زمستان، خانوادهای در خانهی کوچک و گرمشان، در کنار بخاری نشسته بودند و شام میخوردند.
بخوانید