روزی روزگاری، پادشاهی بود که پشت قصرش باغ تفریحی زیبایی داشت. در آن باغ درختی بود که سیب طلایی به بار میآورد
بخوانیدRecent Posts
افسانهی گل چوپان / قصهها و داستانهای برادران گریم
زن جادوگری دو دختر داشت. جادوگر آن دختری را که زشت و بدجنس بود خیلی دوست داشت،
بخوانیدافسانهی رامپل استیلت اسکین / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، آسیابان فقیری بود که دختری زیبا داشت. او فکر کرد که درباره دخترش با پادشاه صحبت کند تا موقعیتی برای او دست و پا کند.
بخوانید