روزی روزگاری، کفشدوزک و مگسی باهم زندگی میکردند. آنها نوشیدنیها و سرکههایشان را در پوست تخم مرغ نگه میداشتند.
بخوانیدRecent Posts
افسانهی موهای طلایی / قصهها و داستانهای برادران گریم
زن فقیری بود که از تولد پسر کوچکش بسیار خوشحال بود. پسرک خالی بر پیشانی داشت، برای همین پیش بینی میکردند که در چهارده سالگی با دختر پادشاه ازدواج کند.
بخوانیدافسانهی استخوان آوازخوان / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، در سرزمینی یک گراز وحشی زندگی میکرد که مشکل بزرگی برای مردم آنجا به وجود آورده بود.
بخوانید