آنجلینا دلش بستنی میخواست، اما طعمهای بستنیها کلی زیاد بود و اون نمیتونست انتخاب بکنه!
بخوانیدRecent Posts
داستان کودکانه قشنگ همه را پیدا می کنم! / روز جشن تولد
سونیا حسابی هیجانزده بود! اون قرار بود امروز شش سالش بشه! بابا و مامان سونیا داشتن یک عالمه غذای خوشمزه درست میکردن!
بخوانیدقصه کودکانه عکس دار جوانههای کوچولو / من کی بزرگ میشم؟
جیمز پرسید: پس من کی بزرگ میشم؟ بابا میگه: من نمیدونم! مامان میگه: خیلی زود!
بخوانید