یکی بود یکی نبود، روستایی فقیری بود که خانه کوچکی داشت ولی زمینی نداشت که در آن سبزی یا ذرت بکارد.
بخوانیدRecent Posts
افسانهی قصر زرین استرومبرگ / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، ملکه ای بود که دختر کوچکی داشت. دخترک هنوز خیلی کوچک بود و باید دیگران او را در آغوش میگرفتند و این طرف و آن طرف میبردند.
بخوانیدافسانهی پادشاه سرزمین کوههای طلایی / داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، بازرگانی بود که دو فرزند داشت؛ یکی پسر و دیگری دختر. آنها خیلی کوچک بودند و باید کسی از آنها نگهداری میکرد.
بخوانید