یکی بود یکی نبود، پیرزنی بود که با گله غاز خود، تنها در کلبه ای محقر در میان کوهها زندگی میکرد.
بخوانیدRecent Posts
افسانهی پری دریایی / قصهها و داستانهای برادران گریم
در روزگاران گذشته آسیابانی بود که با همسرش در خوشی و شادمانی زندگی میکرد. آنها پول فراوان و حتی پس انداز کافی داشتند
بخوانیدافسانهی تابوت شیشهای / قصهها و داستانهای برادران گریم
نباید گفت یک خیاط فقیر هرگز نمیتواند به افتخارات و درجات بالا دست یابد. مهم این است که گوشبهزنگ و هوشیار باشد تا درهای اقبال به رویش باز شود.
بخوانید