یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود، دهقان پیری بود که با دخترش در یک روستا زندگی میکرد.
بخوانیدRecent Posts
افسانهی کوتوله / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، پادشاه ثروتمندی بود که سه دختر داشت. دخترها عادت داشتند از صبح تا غروب در باغهای دوروبر قصر پدرشان قدم بزنند.
بخوانیدافسانهی ازدواج هانس / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، روستایی جوانی بود که او را هانس مینامیدند. عمویش مایل بود او با زنی ثروتمند ازدواج کند.
بخوانید