یکی بود یکی نبود، دهقانی شرور و فریبکار بود که حقهبازی او حدومرزی نداشت. یکی از حقههای او دست انداختن ارواح خبیثه بود.
بخوانیدRecent Posts
قصهی هانس عاقل / قصهها و داستانهای برادران گریم
چقدر موجب خوشبختی و راحتی است که پسری به همه حرفهای دیگران با دقت گوش دهد؛
بخوانیدقصهی دزد و فرزندانش / قصهها و داستانهای برادران گریم
روزی روزگاری، یک دزد با همدستانش در جنگلی بزرگ زندگی میکرد. آنها در غارها با پشت صخرهها پنهان میشدند
بخوانید