یه لحظه به اطرافش نگاه کرد دید داره از نمای دور به جسمش که افتاده گوشه اتاق نگاه میکنه، الآن احساس سبکی داشت.
بخوانیدRecent Posts
داستان انگیزشی: باور کن ارباب لازم نداری!
بعد از کلی زدوخورد همهچیز تمام شد، با دست و پایی زخمی و بدنی پر از کبودی پدرش وارد خانه شد.
بخوانیدقصه صوتی گنجشک تنها / با صدای مریم نشیا
گنجشک کوچولو به گنجشک ها سلام کرد ولی کسی جوابش را نداد.
بخوانید