میثم چشمهاش پر از اشک بود، بالاخره مجبور شد تصمیمی که دلش نمیخواست رو بگیره ...
بخوانیدRecent Posts
داستان انگیزشی: جدی بگیر! خیلی هم جدی بگیر!
با این حساب اگه چک مون پاس نشه فاتحه مون خوندس! علی چی کار باید بکنیم؟
بخوانیدداستان انگیزشی: نصیحت کردن هم اندازه داره!
«حمید! واسه چی تلاش میکنی اون رو به راه خودت بکشونی؟ رهاش کن، برو خودت هم زندگیات رو بکن!»
بخوانید