من و جعفر بن عبدالغفّار با هم والی دینور - شهری نزدیک کرمانشاه - شدیم.
بخوانیدRecent Posts
داستانهای امام زمان (عج): پانصد یا چهارصد و هشتاد
داستانهای امام زمان (عج): پانصد یا چهارصد و هشتاد محمّد بن شاذان میگوید: چهارصد و هشتاد درهم سهم امام جمعآوری کرده بودم، بیست درهماز خود برآن افزودم و مجموعاً پانصددرهمشد، آنرا برای محمّد بناحمد قمی فرستادم، و ننوشتم که چقدر آن از مال خودم میباشد. حضرت حجت علیه السلام رسیدی …
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): مسرور طبّاخ
داستانهای امام زمان (عج): مسرور طبّاخ مسرور طبّاخ میگوید: با تنگدستی عجیبی رو به رو شدم به همین جهت، نامهای به حسن بن راشد نوشتم و جریان حال خود را بازگو نمودم، آنگاه به خانه او رفتم، تا نامه را به او برسانم، ولی وی در خانه نبود. نا امید …
بخوانید