در ایام جوانی زخمی به اندازه کف دست روی ران چپم پیدا شد، هر سال در فصل بهار این زخم دهان باز کرده و از آن چرک و خون بیرون میریخت
بخوانیدRecent Posts
داستانهای امام زمان (عج): صحرای عرفات و دیدار مولا!
با یکی از دوستانم مشغول ادای مناسک حجّ بودیم، تا این که به صحرای عرفات رفتیم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): پول حجّ و فاسق؟!
من دو پسر داشتم. یکی صالح بود و ابو الحسن نام داشت و به غسل مردگان اشتغال داشت. ولی پسر دیگرم ناصالح و منحرف و به دنبال گناه بود.
بخوانید