جانی کوچولو همراه پدر و مادر و خواهرش سالی، برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مزرعه رفتند. مادربزرگ یک تیرکمان به جانی داد که با آن بازی کند.
بخوانیدRecent Posts
کجا نیست؟ / یک داستان انگیزشی
مسافری بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستای ملانصرالدین رسید و در زیر درختی مشغول به استراحت شد.
بخوانیدو عشق تنها عشق / جملات انگیزشی درباره عشق
بهگونهای از ازدواج خود مواظبت و حمایت کنید که گویی نوزاد تازه تولد یافته شماست.
بخوانید