در زمانهای قدیم کچلی با ننهی پیرش زندگی میکرد. خانهشان حیاط کوچکی داشت با یک درخت توت که بز سیاه کچل پـای آن میخورد
بخوانیدRecent Posts
داستان اولدوز و عروسک سخنگو / قصههای صمد بهرنگی
بچهها، سلام! من عروسک سخنگوی اولدوز خانم هستم. بچههایی که کتاب «اولدوز و کلاغها» را خواندهاند مـن و اولـدوز را خوب میشناسند.
بخوانیدداستان اولدوز و کلاغها / قصههای صمد بهرنگی
بچهها، سلام! اسم من «اولدوز» است. فارسیاش میشود: «ستاره». امسال ده سالم را تمام کردم. قصهای که میخوانید قسـمتی از سرگذشت من است.
بخوانید