قصه کودکانه: گل مینا || عشق به طبیعت از نگاه هانس کریستن اندرسن قصه های هانس اندرسن 218 یکی بود یکی نبود. کنار جاده، خانه کوچک و قشنگی بود. روبهروی این خانه، باغچهای پر از گل و سبزه قرار داشت که اطرافش را پرده سبزرنگی کشیده بودند. در گودالی که ازآنجا زیاد دور نبود، بوته مینای کوچکی روییده و غنچه کرده بود. بخوانید