روزی بود، روزگاری بود. در یک جنگل قشنگ با درختهای بلند، روی زمین خدا، زیر درخت چنار کلبهای بود خیلی قشنگ. توی آن کلبه، بزک قصهی ما با سه بزغالهی قشنگ زندگی میکرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : گرگ بد گنده
داستان شنل قرمزی / عاقبت گرگ بد گنده
روزی روزگاری در دهکدهای نزدیک جنگل، دختر خوب و بانمکی زندگی میکرد که همه دوستش داشتند. مخصوصاً مادربزرگ پیر او. روزی از روزها، مادربزرگ برای نوهی کوچکش یک شنل مخمل قرمز دوخت. شنل به تن دختر کوچولو خیلی قشنگ بود
بخوانیدقصه کودکانه شب: بز زنگوله پا / شنگول و منگول و حبه ی انگور
روزی روزگاری بزی با هفت بزغالهاش در جنگلی سرسبز زندگی میکرد. بز مجبور بود روزها برای خرید و تهیهی غذای بزغالههایش، از خانه بیرون برود.
بخوانیدداستان صوتی: گرگ بد گُنده و سه بچه خوک / به همراه متن فارسی داستان
سه تا بچه خوک که با هم داداش هستند تصمیم می گیرند که به دنبال سرنوشت خود بروند. بعد هر یک خانه ای برای خود می سازند، غافل از اینکه گرگ بد گنده برای به دام انداختن آنها نقشه کشیده ...
بخوانید