روزگاری در کشور زیبای فرانسه زن زیبایی به نام ماتیلدا زندگی میکرد. او همیشه بهظاهر خودش اهمیت میداد و نگران بود که نکنه چیزهای زیبایی نداشته باشه. ماتیلدا با یک کارمند ساده به اسم ویکتور که در وزارت آموزشوپرورش بود و حقوق مناسبی میگرفت ازدواج کرده بود و سعی میکرد نگرانیهای خودش را بروز ندهد.
بخوانید