یک روز مرد زرگری به نام «ایلخان» از جنگلی میگذشت که اتفاقاً افتاد توی یکی از این گودالها. ایلخان کمی آه و ناله کرد؛ اما حالش که بهتر شد ناگهان دید یک ببر، یک مار و یک میمون جلویش ایستادهاند و دارند بر و بر نگاهش میکنند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : کلیله و دمنه
قصه آموزنده «گناه مرغ خانگی» – از روی ظاهر نباید درباره افراد و رویدادها قضاوت کرد
قصهای آموزنده از کتاب کلیلهودمنه درباره اینکه نباید ظاهربین بود و افراد و اتفاقات را از روی ظاهرشان قضاوت کرد. بلکه باید حقیقتبین بود و همه چیز را واقعاً همانطور که هست دید.
بخوانیدقصه آموزنده «دوستی خرس» – دوست نادان، خیرخواهیاش هم ضرر است!
قصهای آموزنده از کتاب کلیلهودمنه درباره اینکه نباید با افراد نادان و ناباب دوست شد؛ چون حتی خیرخواهیشان هم به انسان آسیب میرساند.
بخوانیدقصه آموزنده «حاضرجوابی بلبل» – دل شکستن هنر نمیباشد!
قصهای آموزنده از کتاب کلیلهودمنه درباره اینکه نباید دل دیگران را شکست و اینکه گاهی اوقات، مشکلات زندگی ناشی از قضا و قدر است و ربطی به عملکرد انسان ندارد.
بخوانیدقصه آموزنده «اشتباه اردک» – پرسیدن، کلید حل هر مسئله است.
قصهای آموزنده از کتاب کلیلهودمنه درباره اینکه انسان نباید از سوال کردن خجالت بکشد و بعد، اشتباهات خود را «تجربه» بنامد.
بخوانید