یکی بود، یکی نبود، ده باصفایی بود. میان ده قشنگ، چوپانی بود زبروزرنگ. صبح زود وقت سحر، او پا میشد بیدردسر.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : چوپان
قصه صوتی کودکانه: دانا و نادان و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #32
فهرست قصه های این مجموعه: 1- دانا و نادان 2- خرگوش گرسنه 3- خرگوش و هویج های باغ 4- داوری حکیم 5- دختر چوپان
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: دختر چوپان و 4 قصه دیگر / با صدای: پگاه رضوی #15
فهرست قصه های این مجموعه: 1- دختر چوپان / 2- دو مرد به نام بتمن / 3- دو هندوانه و یک گاو / 4- دوستی / 5- دیگ گلی ملاقهی مسی
بخوانیدقصه آموزنده کودکان: دوست باوفا / نبرد سگ شجاع با گرگها
یکی بود یکی نبود. چوپانی بود به نام آلیشان. آلیشان توی گوسفندها بزرگ شده بود. سگی داشت به نام «بَنَک» آن دو خیلی رفیق بودند. هرگز از هم جدا نمیشدند.
بخوانیدقصه های قشنگ فارسی: آرزوهای یک چوپان / چوپان خیالباف
صدسال پیش در دهکدهای چوپان فقیری زندگی میکرد. او از گوسفندان مردم نگهداری مینمود و در ازای این کار روزی یک پیاله روغن مزد میگرفت. او مقداری از روغن را مصرف میکرد و بقیه را توی یک کوزهی سفالی میریخت و کوزه را از سقف کلبهاش میآویخت.
بخوانید