خارپشتی به خانه میرفت. در راه خرگوشی به او رسید و باهم به راه افتادند دوتایی راه رفتن، راه کوتاهتر به نظر میرسد. راه تا خانه دور بود ولی آنها راه میرفتند و باهم صحبت میکردند. در پهنای جاده چوبی افتاده بود.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : چوب دستی
قصه کودکانه: دوست دانا / ماجرای چوب دستی جوجه تیغی
روزی از روزها در جنگلی بزرگ و سرسبز، جوجهتیغی زرنگ و باهوشی دنبال غذا میگشت. جوجهتیغی خیلی گرسنه بود برای همین خیلی گشت اما چیزی پیدا نکرد.
بخوانید