قصههای مُلستان: مردی که یکی را دوتا میدید || گناه دوبرابر قصههای گلستان و ملستان 1,328 مردی بود که چشمش «اَحوَل» [لوچ] بود یعنی یکی را دو تا میدید و از بس به این علت در کار خود اشتباه میکرد کار مرتبی به او نمیدادند. در شمردن اشتباه میکرد، در راه رفتن اشتباه میکرد بخوانید