Tag Archives: چتر

قصه کودکانه شب: فقط یک لبخند کافی است / کمک به دیگران

قصه کودکانه شب فقط یک لبخند کافی است

پیرزن مهربان، آهسته‌آهسته قدم برمی‌داشت. درست مثل همه‌ی پیرمردها و پیرزن‌های نودساله در محله‌ای که پیرزن زندگی می‌کرد، همه به او مادربزرگ می‌گفتند. پیرزن همیشه لبخند می‌زد و به دیگران سیب می‌داد.

بخوانید

داستان کودکانه: چتر اورسِلا || پرواز در عالم تخیلات کودکانه

داستان-کودکانه-چتر-اورسِلا-(1)-

اورسِلا دختر کوچکی بود که علاقه‌ی زیادی به ماجراجویی و خواندن کتاب‌هایی درباره‌ی سرزمین‌های دور و بچه‌های ماجراجویی مثل خودش داشت. او همیشه با ناراحتی به خودش می‌گفت: «چه قدر دلم می‌خواهد که به ماه بروم و یا به عمیق‌ترین جای اقیانوس شیرجه بزنم!

بخوانید

چتر و گربه و دیوار باریک: داستان کوتاهی از رضا قاسمی

چتر و گربه و دیوار باریک: داستان کوتاهی از رضا قاسمی 1

داستان کوتاه چتر و گربه و دیوار باریک رضا قاسمی   من نمی‌دانستم خر چطور توی گل گیر می‌کند. اما خودم یکی دو بار توی گل گیر کرده بودم. احساس کردم پدر چه خوب وضع مرا درک کرده. با خوشحالی دفتر را برداشتم و رفتم کنار او. آن روز درس …

بخوانید