قصه کودکانه: پسته دهان بسته / دوست کوچولو و مهربان قصه های کودکانه 380 یکی بود، یکی نبود. یک پسته دهان بسته بود که کنار چاه آبی نشسته بود. باد آمد و پسته را قل داد و توی چاه انداخت. پسته خواست داد بزند و کمک بخواهد، اما نتوانست، چون دهانش بسته بود. بخوانید