بهار بود و خانم کفشدوزک در جنگل گردش میکرد. از روی این برگ به روی آن برگ میرفت و برای خودش آواز میخواند. ناگهان چند ابر سیاه جلوی خورشید را گرفتند و هوا بارانی شد. خانم کفشدوزک به دوروبرش نگاه کرد تا پناهگاهی پیدا کند. یک قارچ کوچولو در چند قدمیاش بود.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : پروانه
قصه صوتی کودکانه: زرافه ای كه دوست داشت پروانه باشد و 4 قصه دیگر/ با صدای: مریم نشیبا #14
فهرست قصه های این مجموعه: 1- زرافه ای كه دوست داشت پروانه باشد 2- پول گمشده 3- تفاوتهای دوستداشتنی 4- روزهای جشن و شادی (ویژه تولد امام حسین(ع)) 5- دوستان خوب
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: پروانه مهربان / مریم نشیبا
پروانه بالهای شفافی داشت؛ درست مثل شیشه. او به زنبور کوچولو کمک کرد و زنبور از او تشکر کرد. پروانه دلش میخواست یک نفر هم به او کمک کند تا بالهایش رنگی شود...
بخوانیدقصه کودکانه: قلی و پروانه || دوست جدید
قلی یک دوست سبز داشت. دوست او با همهی دوستها فرق داشت. او یک قورباغهی کوچولو بود. قلی صدایش میکرد: «قورقوری.» قلی مثل هرروز صبحانهاش را خورد و به برکهی نزدیک خانهشان رفت. خانهی آنها کنار یک جنگل سبز بود.
بخوانیدقصه کودکانه آموزنده: گل آفتابگردان و پروانه | با هرکسی دوست نشو!
روزی روزگاری در یک باغ قشنگ که پر از گلهای رنگووارنگ بود، گل آفتابگردانی هم زندگی میکرد. این گل آفتابگردان یک دوست خوب و مهربان داشت. دوست او کی بود؟ یک پروانهی قشنگ که بالهای رنگووارنگ و قشنگی هم داشت.
بخوانید