روزی بود، روزگاری بود و پرنسس خیلی زیبایی بود که چشمهای درخشان و موهای سیاه بلندی داشت. پدر این پرنسس، ثروتمندترین حکمران جهان بود و چون تنها همين یك فرزند را داشت بالاخره تمام ثروت او روزی به دخترش میرسید.
بخوانیدTag Archives: پرنسس
قصه کودکانه: شرک || هیولای سبز مرداب و پرنسس فیونا
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود سرزمینی بود که پادشاه و ملکه اش پس از سالها انتظار، صاحب دختری شدند. پرنسس روز به روز بزرگتر و زیباتر میشد.
بخوانید