Tag Archives: پرستو

قرار بود پرندگان جنگل، در مسابقه بزرگی شرکت کنند. یک گنجشک کوچولو هم همراه مادرش برای شرکت در این مسابقه به ‌طرف محل مخصوص مسابقه راه افتادند. وقتی به آنجا رسیدند چشمشان به عموها و دايی‌ها و خاله و عمه‌های گنجشک کوچولو افتاد.

پرستو منتظر مهمان بود و برای پذیرایی کردن از او همه‌جا را آب‌وجارو می‌کرد. حیوان‌های جنگل که فهمیدند پرستو منتظر مهمان است برای کمک کردن به او رفتند.

جیک‌‌‌‌جیکی با پرستو دوست شده بود. جیک‌‌‌جیکی دلش می‌‌خواست هر روز پرستوی مهربان را ببیند. روزها گذشت و گذشت و پاییز از راه رسید...

در یکی از روزهای قشنگ بهار، پرستوی زیبایی به جنگلی بزرگ و سرسبز رسید. پرستو از دیدن درختان بلند و شاخه‌های سبز و شکوفه‌های رنگارنگ درختان و دریاچه آبی و آرامی که در جنگل بود خیلی خوشحال شد. آن‌قدر از این جنگل خوشش آمد که تصمیم گرفت همان‌جا بماند و برای خود لانه‌ای بسازد.

این پرنده که می‌بینید، «تیبی» پرستوی داستان ماست که روی درخت زندگی می‌کند. بیشتر پرستوهایی که روی درخت‌ها زندگی می‌کنند، هم خیلی سریع و هم خیلی بالا پرواز می‌کنند.