بایگانی/آرشیو برچسب ها : پرستار

قصه صوتی کودکانه: سحر کوچولو و عمه زینب / داستان یک پرستار با صدای: مریم نشیبا

قصه صوتی کودکانه سحر کوچولو و عمع زینب (1)

عمه‌‌زینب پرستار بود. او با سحر کوچولو و مامان و باباش زندگی می‌‌‌‌‌کرد. عمه‌‌‌‌زینب خیلی مهربان بود. او با بیماران مهربانی می‌‌‌کرد. عمه وقتی به خانه می‌‌آمد، حسابی خسته بود، اما همچنان نمازش را می‌‌خواند.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: مری پاپینز || مهربان‌ترین پرستار کودک

کتاب-قصه-صوتی-قدیمی-مری-پاپینز-

اسم من برت‌ئه! من یه دوره‌گرد هستم. هرروز یه شغلی دارم. یه روز بادابادک‌فروشم. یه روز دودکش پاک می‌کنم. یه روز نقاش تابلوهای پیاده رو. امروز هم هوس کردم یه ارکستر یه نفری باشم. دنبال من بیاید! لندن این موقع سال خیلی تماشاییه!

بخوانید