آوردهاند که در زمان قدیم، پادشاهی بود که از داشتن نعمت فرزند بینصیب بود. کسی از خانوادهاش نبود که پس از مرگش به پادشاهی برسد. پادشاه بیفرزند، دیگر کاملاً پیر شده بود و ازکارافتاده
بخوانیدTag Archives: پادشاه
قصه صوتی قدیمی: لباس جدید پادشاه / با صدای: مژگان عظیمی
قصه صوتی قدیمی لباس جدید پادشاه با صدای خانم مژگان عظیمی
بخوانیدداستان قدیمی: ترسو / جلد 67 مجموعه کتابهای طلائی
در سرزمینی دور در جنوب، در جایی که رودخانه بزرگ روان است، پادشاهی میزیست که پسری داشت به نام سامبا. او بزرگ و بزرگتر میشد و چهره یک شاهزادهی زیبا را پیدا میکرد، ولی یک عیب بزرگ در وجودش خانه داشت: یعنی بسیار ترسو بود.
بخوانیدقصه های قشنگ: هفت خواب وحشتناک / پایان تلخ دروغ گویی
در روزگاران پیش، حاکم مهربانی در ایران زندگی میکرد. او به همهی مردم کمک میکرد و مردم هم او را دوست داشتند. شبی از شبها، حاکم، هفت ماجرای ترسناک و عجیب در خواب مشاهده کرد. او در اثر دیدن آن خوابهای وحشتناک، دیگر تا صبح خواب به چشمش نیامد.
بخوانیدقصه های قشنگ: خشم شاهین / پایان تلخ انتقام
در زمانهای خیلی قدیم حاکمی در هندوستان میزیست که در قصر خود شاهینی داشت. آن شاهین سالها بود که در قصر حاکم زندگی میکرد و هر موقع که حاکم برای شکار از قصر خارج میشد شاهین را نیز همراه خود میبرد. روزی از روزها خداوند به حاکم پسری عطا کرد.
بخوانید