داستان کوتاه ساعتِ آشپزخانه / نوشته: ولفگانگ بورشرت داستان کوتاه 505 از دور هم میدیدند که به سویشان میآید، چون جلبتوجه میکرد. چهره کاملاً پیری داشت اما از راه رفتنش میشد دید که بیست سال بیشتر ندارد. بخوانید