روزی روزگاری یک ماهیگیر و همسرش باهم در یک کلبه کوچک کنار دریا زندگی میکردند. ماهیگیر هرروز با قلاب و نخ ماهیگیریاش برای صید ماهی بیرون میرفت ساعتها تلاش میکرد تا بتونه یه ماهی بگیره.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : همسر ماهیگیر
قصه کودکانه پیش از خواب: بچه های طلایی / ماهیگیر و ماهی جادویی
زن و مرد فقیری بودند که از راه ماهیگیری زندگی میکردند. آنها چیزی جز یک کلبهی کوچک نداشتند و زندگیشان بهسختی میگذشت. حتی بعضی وقتها بهزور میتوانستند شکمشان را سیر کنند. روزی مرد برای گرفتن ماهی، تورش را در آب انداخته و منتظر نشسته بود.
بخوانیدقصۀ کودکانه و آموزنده: ماهی طلائی || سرانجامِ طمع زیاد
در روزگاران قدیم در کلبۀ کهنهای کنار دریا ماهیگیر فقیری با همسر و سگش زندگی میکرد. او هرروز برای ماهیگیری به دریا میرفت؛ اما ماهی زیادی در تورش نمیافتاد و زندگی آنها بهسختی میگذشت...
بخوانیدافسانهی ماهیگیر و همسرش / قصهها و داستانهای برادران گریم
ماهیگیری با همسرش، در کلبه ای محقر، کنار یک دریاچه روزگار را به خوشی میگذراند. او هر روز میرفت، قلاب میانداخت و ماهی میگرفت.
بخوانیدقصه «همسر ماهیگیر»اگر آرزویت برآورده شود چه آرزویی میکنی؟
اگر روزی قرار باشد یک آرزوی شما به انتخاب خودتان برآورده شود چه آرزویی می کنید؟ پس این قصه از برادران گریم را بخوانید
بخوانید