قصه آموزنده داوینچی: کلنگها / هنگام انتظار یا نگهبانی نباید بخوابی قصه های داوینچی 69 کلنگها (درناها) یک پادشاه داشتند. پادشاه از سر اتفاق مهربان بود و پرندهها او را بسیار دوست میداشتند و به او وفادار بودند. همیشه وقتی سلطانی خوب و مهربان باشد، همه نگران زندگی و سلامتش هستند و به همین دلیل کلنگها هم نگران سلطانشان بودند بخوانید