Tag Archives: نصیحت

قصه کودکانه: گردن بند دانایان | چون می گذرد، غمی نیست

قصه-کودکانه-گردن-بند-دانایان-ایپابفا

حاکمی تصمیم گرفت که دانایان سرزمینش را آزمایش کند. روزی همه را به قصر خود دعوت کرد و به آن‌ها گفت: «از شما می‌خواهم که به من هدیه‌ای بدهید که وقتی ناراحتم خوش‌حالم کند و زمانی که خوش‌حالم ناراحتم کند.»

بخوانید