فهرست قصه های این مجموعه: 1- آهوی لاغر / 2- افسانه هندوانه و خربزه / 3-بابا بزرگ نجار/ 4- بابا عبدالله / 5- بازی با دریا / 6- بازی با جنگل
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : نجار
داستان کودکانه: وروجک قایقسواری میکند || دخالت بیجا، درست نیست!
وروجک و استاد نجار بعد از مدتها به تعطیلات رفته بودند. استاد نجار فقط روی نیمکت مینشست و کتاب میخواند. وروجک هم با مرغ و خروسها بازی میکرد...وروجک خیلی دلش میخواست توی برکه قایقسواری کند. تمام پدربزرگهای وروجک دریانورد بودند...
بخوانیدداستان کودکانه: وروجک به قصر میرود || هیچ جا مثل خانه نمیشود.
اِدِر نجار ماهری بود و برای وروجک تاب قشنگی درست کرده بود. وروجک ساعتها روی تاب میایستاد و با لذت تاب میخورد و در این مدت استاد نجار از قصر شاهزاده خانم صحبت میکرد. چند سالی بود که شاهزاده خانمی در نزدیکی استاد نجار زندگی میکرد.
بخوانیدداستان کودکانه: وروجک بازرس میشود || در را به روی غریبهها باز نکن!
یک روز استاد اِدِر روی صندلی چوبیاش نشسته بود و روزنامه میخواند. او عادت داشت که هر نوشتهای را با صدای بلند بخواند. توی روزنامه نوشتهشده بود که یک نفر خودش را بهدروغ مأمور گاز معرفی کرده بود. بعد با این حیله وارد خانۀ یک پیرمرد شده و همه پولهای آن بیچاره را دزدیده بود...
بخوانیدداستان کودکانه: وروجک! آتش بازی نکن! || آتش بازی خطرناک است!
یکی از روزهای سرد پاییز بود. استاد «اِدِر» برای اولین بار در آن سال تصمیم گرفت بخاری کارگاه را روشن کند. او از بخاری، بعضی وقتها برای سوزاندن چوبهای اضافه هم استفاده میکرد. استاد اِدِر با کبریت، بخاری را روشن کرد. وروجک از ترق و تروق کردن آتش خیلی خوشش آمد.
بخوانید