روزی روزگاری در یکی از شهرها اتفاق عجیبی افتاد. موضوع ازاینقرار بود که چون غروب از راه میرسید و خورشید پشت کوهها پنهان میشد صدای عجیبی در کوچههای شهر میپیچید و به گوش مردم میرسید و کمی بعد در میان سروصدای کالسکهها و هیاهوی مردم محو میشد.
بخوانید