«هِلِن کِلِر»، یک دختر آمریکایی کوچک بود. وقتیکه نوزده ماه بیشتر نداشت بهسختی بیمار شد و پس از بیماری، پدر و مادرش پی بردند که دختر کوچکشان دیدگانش را برای همیشه از دست داده. او کر هم شده بود و نمیتوانست حرف زدن را یاد بگیرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : نابینا
قصه تصویری کودکانه: نقاش نابینا
روزی روزگاری در شهری کوچک یک زوج جوان به نامهای استنلی و مگان زندگی میکردند. استنلی نقاش بود و نقاشیهایش را توی بازار میفروخت؛ اما کارهای او فروش خوبی نداشت و برای همین، بهسختی پول درمیآورد.
بخوانیدداستان آموزنده «چشمانِ پدرِ عاشق فوتبال»
اين داستان درباره پسربچه لاغراندامی است که عاشق فوتبال بود و در تمام تمرینها سنگ تمام میگذاشت
بخوانیدداستان کوتاه: آهنگ روستایی/ شاهکار آندره ژید
یک کشیش متاهل دلباخته دختری نابینا می شود. دختر به او عشق می ورزد چرا که در عالم نابینایی خود تنها عشق و پاکی و محبت را می بیند. روزی که دختر بینایی خود را به دست می آورد و برای اولین بار همسر کشیش را می بیند، تاب تحمل اندوه نهفته در چشمان او را ندارد....
بخوانید