بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهربانی

فهرست قصه های این مجموعه: گنجشک فراموشکار / هزار تا بچه گوزن / مورچه زرنگ / بهانه های موش موشی / مهربانی

این موضوع سال‌های خیلی دوری در کشور هند اتفاق افتاد. یک مادر جوان به همراه پسر کوچولوش باید به روستای دوری می‌رفت. برای همین باید از جنگل زیبایی عبور می‌کرد. مادر از این‌که فرزندش به خاطر شنیدن صدای پرنده‌ها هیجان‌زده بود خیلی خوشحال شده بود.

زنی بود که شوهرش مرده بود و دو دختر داشت. یکی از دخترها زرنگ و زیبا و دختر دیگر زشت و تنبل بود. دختر زشت، دختر واقعی بیوه‌زن بود و دختر زیبا، دختر شوهرش. برای همین بیوه‌زن او را دوست نداشت و مجبورش می‌کرد تا همه‌ی کارهای سخت خانه را به‌تنهایی انجام بدهد.

روزی، روزگاری دو تا امیرزاده بودند. آن‌ها تصمیم گرفتند از خانه و زندگی خود دور شوند و در بیابان و کوه و جنگل زندگی کنند. آن‌ها برادر دیگری داشتند به نام «کودن». برادر سومی راه افتاد تا برادرهایش را به خانه برگرداند.

در زمان‌های قدیم کفاش پیری زندگی می‌کرد که چشم‌هایش ضعیف شده بود و دیگر نمی‌توانست مثل قبل کار کند. هرروز که می‌گذشت کفاش کفش‌های کم‌تری درست می‌کرد و فقیرتر می‌شد؛