کنار دریاچهای قشنگ و آبی، پرندههای زیادی زندگی میکردند. در میان این پرندهها مرغ دریایی کوچولویی بود به اسم «دُرنا». دُرنا کوچولو آنقدر دریاچه را دوست داشت که ساعتها مینشست به آن نگاه میکرد.
بخوانیدTag Archives: مشورت
قصه کودکانه: جوان سادهلوح || آدم عاقل مشورت می کند
روز گاری مرد جوانی به نام «جان» با مادر پیرش در دهکدهای زندگی میکرد. او جوانی قویهیکل و خوشقلب بود. ولی در سادهلوحی نظیر نداشت. بهزحمت میتوانست مرغهای مادرش را بشمارد و اگر يك تومان داشت و سی شاهی آن را خرج میکرد بقیه را نمیتوانست بشمارد.
بخوانیدداستان کودکانه: ماجرای فیل کوچولو || دیگران را درست راهنمایی کنیم
داستان کودک: در زمانهای قدیم، بچه فیل کوچکی بود که با پدر و مادرش در جنگلی زندگی میکرد. یک روز، وقتی هوا خیلی گرم بود، پدر و مادر فیل کوچولو به او گفتند: «هوا خیلی گرمه...
بخوانیدقصه آموزنده «شغال سیاستمدار» – اهمیت مشورت کردن با دیگران برای حل مشکلات
این قصه درباره اهمیت مشورت کردن است. گاهی اوقات، دیگران ممکن است فکر بکری داشته باشند که به ذهن ما نرسیده باشد. برای همین، باید با دیگران شور و مشورت کنیم تا افکار تازه ای دراختیارمان قرار گیرد.
بخوانیدقصه کودکانه حیوانات کوچولو و روباه حیله گر
آهوخانم هیچ فرزندی نداشت.برای همین، حیوانات جنگل به او کمک می کردند. اما روباه حیله گر نقشه کشیده بود که آهوخانم را شکار کند. روباه مدام دنبال گول زدن بقیه حیوانات بود ...
بخوانید