پیرمرد مزرعهدار یک ساعت باطری دار خریده بود. آقا خروسه با دیدن ساعت پیرمرد خیلی نگران و ناراحت شد. او با خودش گفت: من که صدای خوبی دارم. بالوپرهای قشنگی هم دارم. نکنه پیرمرد از دست من خسته شده؟ ...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مزرعه
قصه مصور کودکانه: عروسک مهربان || لولو، مترسک تنها
در وسط یک مزرعه، در میان گلهای گندم مترسکی به اسم «لولو» ایستاده بود. «لولو» صورتی ترسناک اما قلبی مهربان داشت. بزرگترین آرزوی او این بود که با پرندهها و حیوانات دوست شود.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: آتش در گندمزار || مجازات حیوان آزاری
یک روز صبح، وقتی مرد کشاورز، به لانه مرغ و خروسها رفت، تا به آنها آب و دانه بدهد، دید که درِ لانه باز است و از مرغ و خروسها خبری نیست. او فکر کرد که روباهی آمده و مرغ و خروسهای او را دزدیده است.
بخوانیدقصه کودکانه خرگوش ها: در آغوش مادر
«در آغوش مادر» قصه خرگوش کوچولویی است که فکر می کند بزرگ شده و می تواند به تنهایی زندگی کند. اما متوجه می شود که هنوز تجربه کافی برای زندگی مستقل را ندارد ...
بخوانیدقصه مصور کودکانه: بره و دوستانش در مزرعه حیوانات
برّه بازیگوش به مزرعه حیوانات می رود. در مزرعه همه کار می کنند اما برّه حوصله کار کردن ندارد. اما سرانجام یاد می گیرد که باید وظیفه شناس باشد و به جای بیکاری و شیطنت، به حیوانات مزرعه کمک کند...
بخوانید