داستان کوتاه: سنگ سیاه / محمدرضا صفدری داستان کوتاه 510 آنکه بلند بود و مویش کمی ریخته بود، گفت: «دیگه چه نوشته؟» «هیچی، هر چه بود خواندم.» بخوانید